سرماخوردگی رها
عذاب وجدان گرفتم شدید.نکنه خودخواهی کردیم؟؟ تاسوعا و عاشورا رفتیم بندر و تو رو اونجا لخت کردم کنار دریا ازت عکس بگیرم .شاید به خاطر همین تو سرماخوردی شدید.البته اونجا خیلی خیلی هوا گرم بود و ما مدام کولر روشن میکردیم اما باز تو سرما خوردی و تب شدیدد داری.دیشب تاصبح نخوابیدی و مدام ناله میکردی.منم کاری از دستم برنمیاومد فقط گریه میکردم...خیلی داغونم رها جونم مامان رو ببخش که به خاطر تفریح خودش تو رو مریض کرد. کاش هیچ وقت نمیرفتیم سفر.تورو خدا زود خوب شو عزیزم.
نویسنده :
مامان رها
13:23
بدون عنوان
دیروز برات یه خرس بزرگ خریدم .تو انقد دوسش داری که از بغلش پایین نمیای.تو بغل همون هم خوابت برد. راستش حسودیم شد به این خرسه که تو من رو پس زدی و رفتی پیش اون خوابیدی. ...
نویسنده :
مامان رها
9:35
حموم رها
نی نی ناز و خندون من دیشب خیلی خیلی ماه شده بودی.همش میخندیدی.دیروز با بابات بردیمت حموم برای اولین بار وان رو پر آب کردیم و تورور نشوندیم تو آبها.کلی ذوق کردی و آب بازی کردی.بعد که دیدی ما دست بردار نیستیم و از آب بیرونت نمیآریم یک جیغ خیلی بلند زدی که بهمون بفهمونی جنبه داشته باشیم و خسته شدی..... الهی مامان قربون جیغات بره.دختر مظلوم نمای من جیغ دیروزت نشون داد که خوب بلدی از حق خودت دفاع کنی... ...
نویسنده :
مامان رها
8:57
جشن 8 ماهگی رها
جمعه دختر نازم ٨ ماهه شد .خیلی زود بزرگ شدی عشق مامان. به خاطر همین مناسبت یه جشن کوچولو سه نفره گرفتیم.و ٨ ماه با تو بودن رو شادی کردیم. ...
نویسنده :
مامان رها
8:53
البوم عکس های 1 ماهگی رها
قربونش برم ناز خوابیده.اون موقع ها همش خواب بود.حیف که قدر ندونستم و حالا هرشب تا 2 بیداره و منم مجورم بیدار بمونم. اینجا هنوز نافش نیفتاده بود... در حال خمیازه کشیدن... تازه داره خندیدن رو یاد میگیره... وقتایی که شیر میخواست دهنش رو به یک طرف کج میکرد و با یه صدای(اااااا...)کشدار میفهموند که گرسنه است البته صدارو در مواقع خیلی خیلی حاد درمیآورد و تا جایی که میتونست به خودش سختی نمیداد...با بابات مدام این صدارو در میآوردیم و بهت میخندیدیم... من عاشق این عکستم.شبیه فرشته ها شدی.بک گراند کامپیوترم رو هم این رو گذاشتم... ...
نویسنده :
مامان رها
8:40
بدون عنوان
دیروز بابات برای من یه هدیه خیلی باارزش(یه قاب که توش با خط خودش یه شعر عاشقانه نوشته بود "کاش میدانستم چیست آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاریست...." گرفت.که من کلی ذوق کردم و از خوشحالی بلند بلند میخندیدم.تو هم مثل آدم های جن زده خیره شده بودی به ما که داریم چیکار میکنیم و چه اتفاقی افتاده؟؟؟خیلی قیافت بامزه شده بود ازت عکس گرفتم که میزارمش.
نویسنده :
مامان رها
9:30
بدون عنوان
رها جونم مامانت خیلی خیلی خوشبخته .و همیشه شاکر خدام که تو وبابات رو به من داده. من و تو و بابات خوشبخت تریت آدمهای زمینیم. تو با اومدنت به زندگیمون اولش یه شوک بزرگ وارد کردی اما حالا نگاه قشنگت.صدای خنده هات و آرامش هنگام خوابت .صدای ملچ و ملوچ شیر خوردنت .حتی صدای گریه هات و جیغ هات .حتی شب بیداریهات و... داره زندگیمون رو هر روز گرم تر و قشنگتر از دیروز میکنه. فرشته آسمونی ما.قدمت به زندگیمون مبارک. ...
نویسنده :
مامان رها
14:32
بدون عنوان
سلام دخترک ناز من. تو داری یواش یواش بزرگ میشی و من دلم میگیره.دیشب داشتم به این فکر میکردم که تو اگه بزرگ شی باز من رو همینقدر که الان دوست داری دوست خواهی داشت؟؟؟ بزرگ شی همینقدر معرفت خواهی داشت که از ندیدن من ناراحت شی و دلت من رو بخواد؟ بزرگ شی همینقدر پاک و ساده میمونی؟ رهای من راستش دوست دارم همیشه کوچولو باشی تابتونم مدام در آغوشم بگیرمت و بهت امنیت و آرامش رو هدیه کنم.دوست دارم همیشه انقدر کوچولو باشی که بتونم هر لحظه ببوسمت و هر شب در آغوش من خواب بری. رهای من.زندگی من.تو داری خیلی بزرگ میشی.دیگه ماشالا خانم شدی.الهی فدات شم.دیگه قشنگ همه چیز رو درک میکنی و تشخیص میدی.دیگه من و بابت رو قشنگ میشناسی.و به غریبه ها واکنش نشو...
نویسنده :
مامان رها
14:26