بدون عنوان
دیروز بابات برای من یه هدیه خیلی باارزش(یه قاب که توش با خط خودش یه شعر عاشقانه نوشته بود "کاش میدانستم چیست آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاریست...."
گرفت.که من کلی ذوق کردم و از خوشحالی بلند بلند میخندیدم.تو هم مثل آدم های جن زده خیره شده بودی به ما که داریم چیکار میکنیم و چه اتفاقی افتاده؟؟؟خیلی قیافت بامزه شده بود ازت عکس گرفتم که میزارمش.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی