بدون عنوان
سلام جوجه طلایی من
روزها داره میگذره و تو روز به روز داری بزرگتر میشی و خاطره های باهم بودنمون بیشتر میشه.
پنج شنبه ،سه تایی رفتییم ماهان باغ شاهزاده (شبش واقعا رویایی و زیباست)شام همونجا خوردیم و تا ساعت 12 تو اونجا شیطنت کردی و دویدی و رقصیدی و خندیدی. شب هم تو خونه باباجون زیر آلاچیق چادر زدیم و خوابیدیم.خیلی حال داد...
صبح هم تا ما از خواب بیدار شده بودیم دیدیم شیطونک ما زودتر بیدار شده و داره گلهای آلاچیق رو میکنه و میندازه تو جوی آب و خودش رو غرق خاک کرده.تا وقتی برگشتیم کرمان تو انقدر کثیف شده بودی که به محض ورود به خانه پرتت کردیم تو استخرت و شستیمت.
چهارشنبه هم خاله حسنیه ات اومده بود پیشمون..شبش هم با هم رفتیم پارک. من و تو و خاله و ایلیا
رفتیم بازی گلف .بابا و آقا صادق هم رفتن استخر (که البته ضایع شدن چون تعطیل بود)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی