بدون عنوان
شروع یه روز جدید و دوباره دیدن و در آغوش کشیدن تو...
امروز صبح قبل از اینکه بیام سر کار تو رو گرفتم تو بغلم و داشتم میبوسیدمت و غرق تو شده بودم دیدم تو دیگه تو بغلم جا نمیشی و پاهات از بغلم میزنه بیرون ...وای خدای من تو چقدر بزرگ شدی !!!!!!!!دلم گرفت .چقدر زود داره روزها میگذره و تو روز به روز بزرگتر میشی و من نمیتونم ثانیه به ثانیه بالندگی تو رو ببینم و ازت دورم. اصلا این مدت به قدت توجه نکرده بودم تو خیلی قد بلندی عزیزم.بیشتر بهت توجه کردم به تک تک اندام بدنت .به دستای کوچولوت به پاهای نازت .لبای قرمز و خوشگلت.چشای مشکیت و....وای دخترکم ،من چقدر ازت غافل شدم.
تو دیگه ماشالله بزرگ شدی قشنگ صحبت میکنی و خیلی شیرین زبون شدی.کلی شعر بلدی:
اتل متل توتوله
جوجه جوجه طلایی
جارو میکنم،پارو میکنم،آشغالا برین ،دوستتون نداریم(این شعر ابتکاری خودت بود .یه روز داشتی مثلا جارو میکردی و این رو میخوندی و از اون روئز عاشق این شعری)
تاب تاب عباسی
یه توپ دارم قلقلیه
عمو زنجیرباف