رها بهمنیرها بهمنی، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 2 روز سن داره

رها عشق مامان و بابا

رها بهمنی دختر اسفند ماهی من

بدون عنوان

1392/6/31 12:00
نویسنده : مامان رها
203 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشق کوچولوی مامان جون

این روزها خیلی سرم شلوغه.خیلی ذهنم درگیره.خیلی داغونم و نه وقت کردم و نه حوصله داشتم که بیام و برات بنویسم.ببخشید جیگر من...

تو رو گذاشتم مهدکودک.کنار دانشگاهه.یک کوچه بینمون فاصله هست و اینجوری خیلی آرومترم.گرچه انقدر این روزها شلوغم که وقت نمیکنم بیام بهت سر بزنم اما همین که نزدیکمی خیلی بهترم...

همون مهد قبلیته فقط جاش عوض شد.ای بدک نیست .یعنی چاره ای ندارم جز این....

صبح ها خیلی گریه میکنی وقتی که میخوای ازم جدا شی.سیاه میشی.همش میگی : مامان جون،مامان جون بیا....دلم میلرزه.فدات شم اما راهی نداریم....

خیلی بهم وابسته شدی...دیگه حتی تو بغل بابات هم نمیری...همون قدر من هم به تو وابسته شدم .طاقت یک لحظه دوریت رو ندارم.چند وقته برنامه ارم عصرها برم باشگاه و دوباره ورزش رو شروع کنم .دم نمیاد و میگم صبحها که پیشش نیستی عصرها هم ازش جدا شی؟؟؟/...و نمیرم.به جاش با تو حال میکنم...

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

زری مامان مهدیار
2 مهر 92 21:39
عزیز دلم، مامانی پر مشغله و فعال، ایشالا که هم خودت و هم دختر نازنینت ثمره ی این همه تلاش و فعالیتت رو می بینید و خستگیتون در می ره