بدون عنوان
باز هم سلام دردانه من
دخترک من ،دیروز برای سومین بار خدا بهمون رحم کرد و بلا رو ازت دور کرد.و هر سه بار چشمای ناز تو از بلا دور شد...دیروز وقتی اومدم خونه و چشات رو دیدم ضعفم زد.درست کنار چشت ورم کرده بود و کبود شده بود.باز هم تو شیطونی کرده بودی و آینه جاکفشی خونه مامان جون که دواره رو چرخوندی و چشت به لبه تیزش خورد و زخم شد....الهی دردات مال مامانت...
دفعه پیش هم سرت خورد لبه تخت خودت و درست میلیمتری زخم شد.یه بار هم که شیشه قاب از بالا دیوار بدون دلیل افتاد و یه تیکه از شیشه درست افتاد بالای پلکت و شانس آوردیم که زود دیدیمش و برداشتمش.
خلاصه عسل من ،دیروز هزار بار خدا رو شکر کردم که باز بهمون رحم کرد و طوریت نشد .با بابات نذر کردیم که ماه رمضون یه خیرات بدیم (احتمالا تو شهرک سیدی که مردم فقیرنشینی داره افطاری میدیم)
خدایا باز هم شکرت میکنم و ازت ممنونم.