پرستار بچه
سلام عروس کوچولوی من
بالاخره بعد از ماهها گشت و گذار و تحقیق و مرخصی یک هفته های من برای جستجو و خلاصه با کلی دنگ و فنگ موفق شدم یک پرستار موجه برات پیدا کنم و قراره از فردا بیاد و تو روزها با اون سرگرم شی تا من بیام.
یک دختر جوان که 3 سال مربی مهد بوده و فوق دیپلم روانشناسی کودک داره.البته سر قیمت یه خورده نظرامون متفاوت بود که مجبور شدم کنار بیام.ارزش داشت.نسبت به موردهایی که قبلا اومده بودند خیلی موجه تر بود.
توکل کردم به خدا .امیدوارم بتونه از تو به بهترین شکل مواظبت کنه.تو هم که خدارو شکر روابط عمومیت فوق العاده بالاست.دیروز که الهام جون(پرستارت) اومده بود پیشمون از بغلش پایین نمیرفتی و اون رو مامان صدا میکردی.(یه لحظه دلم ریخت پایین ...نکنه به اون وابسته شی؟؟؟!!!!!!! نکنه یه روز بیاد بهونه اون رو بگیری؟؟؟!!!!!!! من حسود،دوباره حسادت کردم ها............)
یه هفته ای که مرخصی گرفتم و تو خونه با تو بودم خیلی خوش گذشت.غرق تو شده بودم.انقدر با هم بازی کردیم و خندیدیم و رقصیدیم و شعر خوندیم و شادی کردم که دیروز که اومدم سر کار دلم یه عالمه گرفته بود....تو هم پیش مامان جون خیلی بهونه گیری کرده بودی و مامان مامان میکردی و هیچی نخوردی ،وقتی هم که من اومدم خونه آنچنان پریدی تو بغلم و محکم دستات رو دور گردنم فشار دادی و بوسدیم که من اشکم در اومد و گریه کردم...و طبق معمول همه مسخره مون کردن...
البته بابات خیلی تحت تاثیر قرار گرفت و بهم گفت میخوای استعفا بدی و بمونی خونه پیش رها؟؟؟؟
دخترک نازم ،من زندگیم رو هم حاضرم فدای تو کنم اما یه سری شرایط هست که نمیشه کارم رو از دست بدم.شرایطی که مطمئنا بزرگ که شدی اگه برات توضیح بدم قانع میشی....
نفس من ،خیلی خوشحالم که از این سردر گمی در اومدم و یه نفر خوب پیدا شد .البته هنوز مشغول به کار نشده اما شرایطش خوبه....
عشق من ،تو همه زندگی و فکر و ذکر منی.برات بهترین ها رو میخوام...