بدون عنوان
دیروز خسته از سر کار رفتم خونه مامان جون که با هم بریم خونه پیش بابا .تو خواب بودی.یواش بغلت کردم و گذاشتمت تو ماشین.و حرکت کردیم.تو مسیر بودیم که تو بیدار شدی و از شانس ما همونجا یه پارک بود و تو چشاتو که باز کردی پارک رو دیدی.و با دستت اشاره کردی و داد زدی "من" "من" "من"...این "من"ها یعنی اقدام فوری.یعنی ما هیچ فرصتی برای تصمیم گیری نداریم.یعنی زود اجابت شود بدون هیچ مکثی...و وای به حالمون اگه دیر اقدام کنیم.بنفش میشی.انقدر گریه میکنی و داد میزنی و جیغ میزنی که آدم پشیمون میشه.بعدشم قهر میکنی و دیگه قبولش نمیکنی....دختر نازم داره یواش یواش لوس میشه.باید یه فکری برای این موضوع هم بکنیم.
خلاصه رها سلطان من دستور دادند که بریم پارک و تو روبا اون ظاهر آشفته و موهای ژولیده و لباس های خونگی بردم پارک..
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی